اروين اروين ، تا این لحظه: 15 سال و 27 روز سن داره

عسل مامان و بابا

انتظار

1391/4/13 12:02
نویسنده : مامان مهرناز
336 بازدید
اشتراک گذاری

روز 25 اسفند 87 بود نوبت دکتر داشتم با مامان بزرگت رفتیم پیش اقای دکتر.اقای دکتر ازم پرسید کدوم بیمارستان میخوای بخوابی؟خیلی تعجب کردمتعجباخه الان زود نیست؟شما که بهم گفته بودید 25 فروردین بدنیا میاد.اقای دکتر بهم گفت از الان شما رفتین توی 9 ماهگی باید نامه پذیرش بیمارستانو بهت بدم گفتم باشه هر لحظه ممکنه بدنیا بیاداسترساقای دکتر نمیدونست پسر مامان نمیخواد حالا حالاها بیاد بیرونخنده     تا 20 فروردین منتظر موندیم اخه مگه تو میومدیمنتظر دوباره رفتیم پیش اقای دکتر البته این وسطا یه بار دیگه هم رفته بودیمنیشخند وقتی دکترت منو دوباره دید بهم گفت این کوچولو حالا دیگه نمیخواد دنیا بیاد؟ خنده بعدش بهم گفت اگه تا 25 دنیا نیومد خودت برو بیمارستان بخواب منم که همیشه دوست داشتم تولد تو با بابا امیدت تو یه روز باشه به اقای دکتر گفتم اونم قبول کرد که روز 1 اردیبهشت برم بیمارستان.بدین ترتیب تولدت شد 1 اردیبهشت 88 که با بابا امید یه روز بدنیا اومدین ولی به فاصله 30 سال.قربونت برم که در انتخاب روز تولدت هم با مامانت همکاری کردیماچ نمیدونی چقدر این روزای اخر برام سخت بود انتظار همش میخواستم زودتر بدنیا بیای و ببینمت.یکی از کارام این بود که میرفتم سراغ لباسات و اونارو مرتب میکردم به بابا امیدت میگفتم دوست دارم هر چه زودتر دنیا بیاد بغلش کنمبغل و این لباسارو تنش کنم.خیلی دوست دارم عزیزم تو همه دنیای منیقلبقلبقلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله شيدا
14 تیر 91 0:26
خاله قربونش بره پس كي عكس وقتي ني ني بوده رو برام ميزاري دلم غش رفت


خدا نکنه خاله شیدا جون.به زودی عزیز دلم
خاله شيدا
14 تیر 91 0:27
خاله مهرناز عكس جديد گذاشتم زودي بياااااااااااااااااا
http://pani88.niniweblog.com/


حتما عزیز خاله.بوس بوس بوس